با کودک و نوجوان پرتوقع و همیشه طلبکار چه کنیم؟ ( بخش اول)

به گزارش راه پایدار-

آیا اینکه فرزند خردسال یا نوجوان شما خود را مستحق برآورده شدن همه خواسته هایش می داند، فقط یک مرحله از دوران رشدش به سمت بزرگسالی است و از آن عبور می کند، یا این خودخواهی اش را تا شما زنده هستید، با خود نگه می دارد؟ اصولا ًبا نوجوانی که فکر می کند جهان گرد او می چرخد، و والدینش فقط به این دلیل روی زمین اند تا به او خدمت کنند، چه کنیم؟

سواد زندگی؛ تربیت فرزندان؛ مریم طرزی – فرزند ده ساله شما اصرار می کند که یک گوشی جدید برایش بخرید. التماس می کند، پرخاش می کند، گریه می کند که : ” همه بچه های کلاس گوشی مدل خوب دارن، من چرا نباید داشته باشم؟ شما دیگه چه جور پدر و مادری هستید؟”!

دختر ۱۳ ساله شما التماس می کند که اجازه بدهید موهایش را رنگ کند. او فریاد می کشد و گریه می کند که ” خیلی از دوستام، موهاشونو رنگ آبی کردند، شما چرا اجازه نمی دید، منم موهامو رنگ کنم؟” ؛ ” شما چرا نمی تونید، منو درک کنید، و مثل بقیه پدرها و مادرها  به روز باشید، آخه شما چه مشکلی با من دارین؟” !!

 مطمئناً در چنین شرایطی شما هم کلافه می شوید و با خود می گویید: ” کجای کار به خطا رفتم که این بچه این جوری شده؟ چرا متوجه شرایط مالی خانواده نیست؟ چرا نمی تونه درک کنه، این تقاضا به سلامت موهاش تو این سن ضربه می زنه؟ چرا این بچه فکر می کنه که من روی زمینم تا  فقط دربست در اختیار برآورده کردن نیازهای او باشم؟”

حقیقت این است که سخت می توان با خودخواهی و خوبینی کسی کنار آمد، فرقی نمی کند این خودخواهی از طرف همسرمان، دوستمان  یا فرزندان مان باشد.

کودکان، به‌ویژه نوجوانان، بر این باورند که حق دارند چیزهایی را که می‌خواهند و به آن نیاز دارند، داشته باشند و احساس می‌کنند که این حق آنهاست که اگر مطالبه ای دارند، فراهم شود. آنها به ندرت متوجه می شوند که نگرش و اصرار آنها مبنی بر اینکه به آنچه می خواهند برسند، دیگران را چه اندازه تحت تأثیر قرار می دهد.

 بگذارید با حقیقت ماجرا روبه رو شویم؛ نوجوانان گاهی با اعتقاد به خاص بودن شان مغرور می شوند. بسیاری در صورتی که به خواسته خود نرسند، نافرمانی، مطالبه گری و کاملاً بی ادبی می کنند. آنها با بی امان بودن خواسته هایشان و باور شان مبنی بر اینکه سزاوارن هر آنچه که بخواهند، داشته باشند؛  التماس می کنند، تهدید می کنند، پرخاش می کنند و شما را دیوانه می کنند. 

خود را سزاوار دانستن در کودکان و نوجوانان کاملاً طبیعی است

اینکه کودک و نوجوان خودش را مستحق می داند، بپذیرید یا نپذیرید، مرحله ای عادی و ضروری از مرحله رشد آنها به سمت بزرگسالی و کسب استقلال است. بنابراین، وظیفه شما به عنوان والدین این است که آنها را از خودمحوری خود خارج کنید و به سمت خودکنترلی هدایت کنید.

درک کنید که بچه ها هنوز قدرت یا منابع لازم برای تأثیرگذاری بر دنیای خود را ندارند، آنها معتقدند که ارضای خواسته هایشان برای بقای آنها بسیار مهم است. احساس مستحق بودن  به آنها کمک می کند تا با دنبال کردن آنچه فکر می کنند، نیاز دارند زنده بمانند و هویتی کسب کنند. در واقع، وظیفه فرزند شما این است که چیزهایی را مطالبه کند و فوریت را برای به دست آوردن آنها اعلام کند. حتی شاید چه بسا جایی برای تحسین در مورد علاقه ای که فرزند شما ابراز می کند وجود دارد.

با این حال، شما در جایگاه والدین، وظیفه دارید که آنها را راهنمایی کنید و کمک شان کنید تا تعادلی بین خواسته ها و خویشتن داری خود پیدا کنند و این  اصلا کار آسانی برای آنها یا ما نیست. 
در حالی که زندگی و کنار آمادن با خودخواهی نوجوان تان ناامیدکننده و آزاردهنده است، دانستن این که این حالت بخشی طبیعی از رشد اوست، رسیدگی به خواسته ها و نگرش های فوری او را بدون احساس شدید خشم، ترس یا گناه برای شما آسان تر می کند.

بدانید که چرا تسلیم خواسته های فرزندتان می شوید

اگر تسلیم خواسته های فرزندتان شدید، خودتان را سرزنش نکنید. گاهی اوقات بچه ها با اصرار و التماس ما را خسته می کنند و ما با کلافگی می گوییم “باشه- قبوله”.
گاهی به دلیل احساس بدی که در برابر عجز آن ها پیدا می کنیم، به آنها بله می گوییم چون احساس گناه می کنیم. و گاهی به دلایلی تسلیم می‌شویم که حتی در لحظه اصلا نمی‌فهمیم، چرا پذیرفتیم. بنابراین، در قدم اول مراقب تمایلات و رفتارهای خود باشید تا ناخواسته به احساس مستحق بودن فرزندتان کمک نکنید.

این سوالات را از خود بپرسید تا به شما کمک کند تمایلات و عادات خود را بشناسید:

آیا تا به حال متوجه شده اید که به فرزندتان “بله” می گویید، در حالی که ترجیح می داد ” نه” بگویید؟

آیا به این دلیل “بله” می گویید که می خواهید فرزندتان شما را دوست داشته باشد؟ یا سعی می کنید از درگیری اجتناب کنید؟

آیا تا به حال شده که به جای فرزندتان زندگی کنید، به این معنی که بیشتر به دنبال براورده کردن نیازهای سرکوب شده کودکی خودتان باشید؟

مثلا به سلیقه خودتان یک لباس گرانقیمت برای دخترتان بخرید، زیرا ظاهر بسیار خوبی دارد، یا چیزهای گرانقیمتی را که آرزو می کردید در سن او می داشتید، به او بدهید. اما بعد برچسب توقع بالا یا طلبکاری به او بزنید؟

آیا تقاضاها یا خواسته های شما از فرزندان تان محدود است یا زیاد؟

اگر مراقب خودمان نباشیم، توقع ما از فرزندان مان می‌تواند در تربیت ما رخنه کند. به همین دلیل مهم است که خودمان را به طور مستمر مرور کنیم. در عین حال، ما باید به فرزندانمان کمک کنیم تا خواسته‌های خود را مدیریت کنند و خویشتنداری، درک محدودیت‌ها، رفتار مناسب و احترام به حد و مرزهای خود و دیگران را بیاموزند.

در اینجا چند نکته مهم  وجود دارد که به شما کمک می کند تا آنها را از خود محوری دور کنید و در عین حال به کودکان و نوجوانان کمک کنید تا علایق خود را در زندگی حفظ کنند:

اجازه دهید فرزندتان احساسات خود را بیان کند

به فرزندان خود اجازه دهید نیازها و خواسته های خود را بیان کنند و بکوشید با رغبت به آنها گوش دهید. ندای درونی خود را با به خاطر سپردن اینکه آنها حق دارند احساسات خود را بیان کنند، آرام کنید.

تهدید نشوید؛ اینها فقط احساسات هستند، اگر بچه های شما چیزی می خواهند اصلا به این معنی نیست که باید آن را حتما داشته باشند. همچنین به این معنا نیست که آنها بچه های ناسپاس و بداخلاقی هستند یا اینکه شما والدین بد اخلاقی بوده اید

به‌جای اینکه بگویید «تو فقط به فکر خودت هستی» یا «می‌دانی که ما پول نداریم، پس چرا می‌پرسی» یا «تو خیلی بد شدی» یا «تو چه مشکلی داری؟»
بگویید: ” می فهمم که خیلی دوست داری ، داشته باشیش”؛ ” می دونم که خیلی برات مهمه”؛ ” بزار یه کم بزرگ تر بشی، با هم پس انداز می کنیم و ..” 

یا می توانید بگویید:

من می دانم که تو این گوشی رو خیلی دوست داری ، بهتره خودت هم کمک کنی، از بعضی خریدهای دیگرت چشم پوشی کنی، پولت رو جمع کنی تا بتونیم با کمک هم بخریمش.

به این ترتیب، به جای اینکه همیشه نه بگویید یا همیشه بله بگویید، مسئولیت به دست آوردن آنچه را که می خواهد به عهده فرزندتان می گذارید.

فرزندتان را مرکز کائنات قرار ندهید

توجه داشته باشید که مکالمات و صحبت های روزانه شما بیش از حد کودک محور نباشد. مثلا فقط از او نپرسید ” عزیزم امشب شام چی دوست داری درست کنم؟” ؛ ” یا کی کار مدرسه  ات تموم میشه، سفره بکشم؟”. بکوشید این مکالمات را با مشارکت بیشتر آن ها و خودتان متعادل کنید. جملاتی از این قبیل بگویید: ” من امروز خیلی روز سختی داشتم، نیاز به استراحت دارم، برنامه عصر شما چیه؟ برای شام چه کار می کنید؟”.

بکوشید فرزند شما مرکز کائنات و جهان نشود. جوری رفتار نکنید انگار فقط برای این هستید که دربست دراختیار خواسته های آنان باشید.

 

به فرزندان خود بیاموزید که به فکر دیگران هم باشند

در اینجا چند ایده وجود دارد تا فرزندانتان را به فکر کردن به دیگران عادت دهید:

 

به کودک خود بیاموزید که اگر کس یا کسان دیگری سر سفره هستند، از آنها بپرسند آیا چیز دیگری لازم دارند؟ آیا از غذا خوششان می آید؟

– هنگامی که قرار است مهمان بیاید از آنها کمک بخواهید.

– از آنها انتظار داشته باشید که در کارهای خانه کمک بدهند.

– به آنها بیاموزید که تشکر کنند و قدردان باشند.

– از فرزندتان بخواهید با پدربزرگ و مادربزرگ خود تماس بگیرند و حال آنها را بپرسند و ببینند به چیزی نیاز دارند یا خیر.

– به فرزندتان بیاموزید که در مورد روزتان  از شما بپرسند؛ اینکه مامان یا بابا امروز چطوری گذشت؟ چه خبر؟ 

– مطمئن شوید که فرزندانتان کاری برای کمک به مدرسه یا جامعه خود انجام می دهند تا به آنها نشان دهند که تنها کسانی نیستند که اهمیت دارند.

– به خودتان احترام بگذارید تا فرزندانتان یاد بگیرند که به شما احترام بگذارند.

( ادامه دارد): در بخش دوم این مطلب  که به زودی منتشر می شود، علاوه بر تکمیل موارد بالا ، نکاتی را در زمینه مرعوب نشدن در برابر خواسته های نوجوانی که با ارعاب و پرخاش می کوشد به خواسته هایش برسد و نحوه مدیریت آن ارائه می دهیم. 

کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@

 

منبع : سواد زندگی

خروج از نسخه موبایل